یکی از وظایف دولتها تعیین سیاست ها و خط مشیهای کلان اقتصادی است. معمولا سیاست گذاری های اقتصادی و صنعتی مبتنی بر مزیت ها و منابع کشور انجام میشود. بسیاری از کشورها بر حوزه های خاصی تمرکز و سرمایه گذاری می کنند و سعی می کنند در این حوزه به مزیت رقابتی پایدار برسند. معمولا این مزیت های رقابتی منجر به ایجاد برندهایی جهانی می شود و خود نیز به قویتر شدن برند کشور کمک می کند.
قاعدتا وقتی که از ساعت، بانکداری و شکلات حرف می زنیم به یاد کشور سویس می افتیم. اگر بخواهیم به ماشین آلات صنعتی خوب اشاره کنیم شاید نام های چون آلمان، ژاپن و تایوان خیلی زود به ذهن ما خطور کند. برنج هند، پاکستان، آمریکا و … صنایع نظامی و هوایی آمریکا، روسیه، آلمان و فرانسه. و به همین ترتیب مثال های زیادی می توان زد.
اگرچه برخی از محصولات با نام کشور ما گره خورده است، و به ظاهر هم سیاستهای در راستای حمایت از این محصولات تدوین می شود، اما ما نه تنها در این محصولات نتوانسته ایم برندی ایجاد کنیم بلکه به مرور هم در حال از دست دادن مزیت خود هستیم. اگر بخواهیم یک برند چیپس یا شکلات را نام ببریم به راحتی برندهایی به خاطر ما می آید مثل پرینگلز و نوتلا. اما در جهان کسی برندی که پسته یا زعفران یا فرش تولید کند را به احتمالا به خاطر نمی آورد.
در واقع سطح حمایت دولت از این صنایع در حدی نیست که بتواند برندی جهانی ایجاد کند. دولت های ایران همواره به جای سرمایه گذاری کلان برای کشف و نگهداری مزیت رقابتی پایدار به حمایت های پراکنده و بی برنامه از صنایع مختلف می پردازد. مثلا مدتی دولت به حمایت از تولید گوشی موبایل پرداخت. یا این که حمایت بی حد و اندازه دولت از صنایع خودروسازی زبانزد خاص و عام است. وامهایی که در دهه گذشته تحت عنوان زودبازده به بنگاه های کوچک داده شد عملا نتیجه ای نداشت. در حالی که اگر همین وام ها صرفا روی یک بخش دارای مزیت مثل فرش یا پسته متمرکز می شد شاید ما خیلی زود صاحب برندی جهانی در محصولات باکیفیت ایرانی می شدیم.